این مصاجبه با خبرگزاری ایسنا در تاریخ 28 خرداد 97 منتشر شده است که متن کامل آن در اینجا منعکس می شود:
خانواده ها باید چه اطلاعاتی درباره تعلیم و تربیت جنسی فرزندان خود داشته باشند و چه منبع معتبری برای دریافت این اطلاعات وجود دارد؟
اگرچه موضوع برخورداری از سلامت جنسی موضوعی است که هر انسان از بدو تولد تا مرگ به نوعی با آن سر و کار دارد ولی طبیعی است که هر گروه سنی به اطلاعات و مراقبت های خاص خودش نیازمند است. کودکان در هر سنی باید اطلاعاتی را داشته باشند تا علاوه بر محافظت از سلامت جسمی و روانی آنها در برابر تهدیدات مختلف، پاسخگوی سوالات و کنجکاوی های آنها نیز باشد. این که برخی افراد حتی در مقام اساتید دانشگاهی، کودکان را موجوداتی غیرجنسی تصور می کنند که می توان آنها را تا سن خاصی به صورت بسته بندی شده نگهداشت تا به وقت مناسب و سن ازدواج آنها را باز کرد، تصوری عجیب است که هیچ مبنای علمی و تجربی ندارد! خود والدین که این روزها نسبت به رفتار کودکان خود حساسیت بیشتری پیدا کرده اند نیز کاملاً متوجه پرسشگری و در همین حال جستجوگری های کودکان در حوزه جنسینگی (sexuality) هستند و البته بعضاً به شدت از این موضوع نگران می شوند. بنابراین پدران و مادران در هر دو زمینه ای که عرض شد اولین نقش را در تعلیم و تربیت جنسی کودکان بازی می کنند. با توجه به سواد سلامت جنسی در کشور که علیرغم کمبود اطلاعات پژوهشی در مورد آن، حداقل بر اساس تجارب میدانی و بالینی من و همکارانم چندان مناسب به نظر نمی رسد نمی دانم که والدین تا چه حد بتوانند از عهده این کار برآیند. اما به عنوان یک تکلیف، من و برخی همکاران در خصوص توانمندسازی آنها در حد توان خود اقداماتی انجام داده ایم که یک نمونه آن به شکل مجموعه آموزشی "یک پیشنهاد ساده" در حال حاضر در فضای مجازی به شکل رایگان در اختیار والدین است. اهمیت و ویژگی این مجموعه در آن است که تلاش شده تا در محتوای برنامه، شرایط فرهنگی، اجتماعی و نظام ارزشی جامعه ما مورد توجه قرار گیرد.
این آموزش ها در کشورهای دیگر که فرهنگی مشابه ایران دارند چگونه ارائه می شود؟
طبیعی است که هر کشوری در خصوص تعلیم و تربیت جنسی کودکان و نوجوانان از روش هایی متناسب با شرایط اجتماعی، فرهنگی و ملاحظات اجرایی خود بهره می گیرد. چیزی که قابل قبول نیست، غفلت و حتی انکار چنین نیازی است. از طرفی موضوع جهانی شدن و انقلابی که در زمینه فناوری ارتباطات اتفاق افتاده است، در کنار محاسن خود، آسیب پذیری های بالقوه ای را نیز ایجاد می کند که دیگر مرز و سیاست و قانون و فرهنگ نمی شناسد. لذا واقعیت گریزی است اگر تصور کنیم که تنها کودکان و نوجوانان ما به تعلیم و تربیت جنسی نیاز ندارند و باید تا ازدواج چشم و گوش آنها را بسته نگه داشت! اصولاً چنین ایده ای امروزه پیاده شدنی هم نیست.
اتفاقاً کشورهای در حال توسعه و همینطور کشورهای اسلامی تجارب خوبی در این زمینه داشته اند. چه آنهایی که هزاران کیلومتر از ما دور هستند مثل کشور مالزی و چه آنهایی که در همسایگی ما هستند مثل پاکستان. نکته مهم در اغلب این کشورها این است که به موضوع آموزش جنسینگی (sexuality education) به شکلی علمی و تخصصی نگاه می کنند و آن را دست مایه جوسازی یا متاثر از جناح بندی های سیاسی نکرده اند. شاید آنها بجای آن که منافع زودگذر سیاسی را در نظر بگیرند با تعمق بیشتری به اهمیت تربیت نسلی می اندیشند که آینده ساز کشورشان خواهد بود و لذا باید توانمند پرورش یابد و در همین حال دوران حساس کودکی و نوجوانی را با حداکثر سلامت جسمی و روانی طی کند.
تنها به عنوان یک نمونه باید عرض کنم که در کشور پاکستان، آموزش های سلامت جنسی و دوران بلوغ به شکل ادغام یافته در موضوع مهارت های زندگی ارائه می شود و در برخی مباحث مهارت های زندگی، با توجه به کم سوادی جدی در والدین، از آموزش معکوس (Reverse education) استفاده می شود یعنی این کودکان و نوجوانان هستند که برخی مفاهیم را مثل مهارت های تصمیم گیری (که در اتخاذ رفتارهای سالم جنسی هم نقش مهمی دارد) به والدین منتقل می کنند. به علاوه برای اغلب آسیب های حوزه سلامت جنسی نیز پژوهش و پیمایش های دوره ای و آمارهای مستند دارند که به شکل شفاف منتشر می شود و مثل ما صرفاً به دنبال سرپوش گذاشتن بر مسائل و انکار واقعیات نیستند.
آیا غریزه جنسی باید در نوجوانان کنترل شود؟چگونه؟
غریزه یا سائق در یک موجود زنده امری درونی است که به آن موجود اجازه می دهد زنده بماند و به تداوم نسل ادامه دهد. بنابراین سرکوب چنین نیرویی با حیات و سلامت یک موجود زنده در تناقض است. در خصوص انسان نیز آن چه باید کنترل شود رفتار او است و نه سائق ها و نیازهای زیست شناختی و روان شناختی او. آنچه علم روان شناسی به عنوان "فرامن" یا super ego و علوم اعصاب تحت عنوان رفتار کورتیکال یا منبعث از قشر مغز می شناسد و حتی با نظام ارزشی و دینی ما نیز در یک راستا است، اتخاذ رفتارهای کنترل شده با آگاهی از پیامدهای آنها و مسئولیت پذیری در خصوص آنها است.
کودکان باید چه اطلاعاتی درباره آزارهای جنسی و انواع آن و چگونگی مراقبت از خود داشته باشند؟
اول باید متذکر شوم که کودکان حتی بدون هیچ مداخله آموزشی در حال کسب اطلاعات از محیط اطراف هستند. درست و غلط ها در خانواده و روابط آدم ها در محیط، آنچه از طریق رسانه ها می فهمند و نهایتاً احساس خودشان نسبت به بدن خودشان و سایرین همه برای کودکان در حکم ورودی های اطلاعاتی هستند. اما به لحاظ پیشگیری از آزارهای جنسی، کودکان باید اعضای خصوصی بدن و قوانین آن و محدوده روابط با دیگران را بدانند و این که هرکس حق دارد مانع لمس بدنش توسط دیگران شود حتی توسط بزرگترها و ضمناً هیچ کس حق ندارد از تو بخواهد که رازی را از مامان و بابا مخفی نگهداری! باید برای کودک مشخص شود که اگر کسی کاری کرد یا چیزی خواست که خلاف میل کودک بود به چه کسانی می تواند اطلاع دهد (پدر، مادر یا مربی مهد). این قواعد باید هر چند وقت یک بار تکرار شوند چون دلیلی ندارد که کودک صرفاً با یک بار صحبت در این خصوص همیشه این ملاحظات را به یاد داشته باشد. به علاوه کودکان باید ببینند که خود بزرگ ترها هم نسبت به رعایت این حریم ها (مثلاٌ پوشش یا تماس بدنی) در روابط با دیگران مقید هستند. در سنین بالاتر شرایط استفاده ایمن از اینترنت و موبایل و چگونگی تشخیص موقعیت های اجتماعی پرخطر (سوار شدن به خودرو غریبه، استفاده از خوراکی یا داروی پیشنهادی از سوی افراد ناشناس و ...) باید برای آنها تشریح شده باشد. همه این آموزش ها نباید باعث شود که والدین مسئولیت جدی خود را در مراقبت و محافطت از کودکان نادیده بگیرند و توقع داشته باشند که کودک در هر شرایطی درست عمل کند.
آیا تشخیص مشکلات جنسی که می تواند زمینه ساز آزارهای جنسی شود در بررسی های استخدامی ممکن است؟
البته اگر معاینات استخدامی به شکل کلاسیک و توسط متخصصین طب کار و با همکاری متخصصین سلامت روان انجام شود، می توان ابعاد خاصی از سلامت روانی افراد را غربالگری نمود. اما مشکل اینجا است که تشخصیص کژکامی های جنسی (اختلالاتی که سابقاً به آنها انحراف گفته می شد) اصولاً کار ساده ای نیست و از طرفی همه آزارهای جنسی الزاماً توسط افراد بیمار اتفاق نمی افتد. اغلب افرادی که مرتکب کودک آزاری یا حتی آزار جنسی در بزرگسالان می شوند هیچ مشخصه ظاهری یا رفتاری واضحی ندارند و می توانند به همه طبقات اقتصادی، اجتماعی و تحصیلی تعلق داشته باشند.
به این ترتیب در این خصوص بیش از غربالگری شخصی، باید سوابق افراد مد نظر قرار گیرد و در همین حال نظارت دائم در خصوص سوءرفتارهای جنسی در همه محیط های کاری و تحصیلی وجود داشته باشد و امکان طرح موارد و پیگیری عادلانه آنها، فضایی را فراهم کند که احتمال این گونه رفتارها را به حداقل برساند.
در دنیا چه راهکارهایی برای کنترل موارد آزار جنسی تجربه شده است؟
بجز مواردی از آزار جنسی که با اختلالات روانی خاصی مثل پدوفیلی یا کودک کامی در ارتباط هستند، سایر خشونت های جنسی عمدتاً ریشه در خشونت، نفرت یا اعمال قدرت و کنترل دارند. یعنی ماهیت موضوع اغلب اصولاً جنسی نیست. به همین دلیل نیز کنترل خشونت های جنسی در گرو کاهش سطح کلی خشونت در جامعه است. لذا با تشدید مجازات ها (مثلاً اعدام های در ملاء عام) از سطح این خشونت ها کاسته نخواهد شد. البته تشخیص، گزارش دهی، پیگیری جدی و مجازات عاملین (در هر موقعیت و مقامی که می خواهند باشند، (به عبارتی سیاست تحمل صفر در خصوص این موارد) از جمله سیاست های تجربه شده ای است که در کنترل این خشونت ها (دقت کنید نه حذف آنها) موثر بوده است.